بیچاره، در به در، بی خانمان، سرگردان، حیران زا به را شدن: کنایه از ناگزیر از ترک جا و مکان خود شدن زا به را کردن: کسی را ناچار از ترک جا و مکان مالوف خود کردن، حیران و سرگردان کردن
بیچاره، در به در، بی خانمان، سرگردان، حیران زا به را شدن: کنایه از ناگزیر از ترک جا و مکان خود شدن زا به را کردن: کسی را ناچار از ترک جا و مکان مالوف خود کردن، حیران و سرگردان کردن
قدم به قدم، کنایه از برابر، کنایه از همراه پابه پا بردن: دست کسی را گرفتن و او را با خود راه بردن پابه پا کردن: این پا و آن پا کردن، کنایه از مسامحه کردن، کنایه از مردد بودن، درنگ کردن در کاری یا رفتن به طرفی، در علم حسابداری قرض و طلب خود را با دیگری برابر ساختن و طلب او را بابت طلب خود قبول کردن، تهاتر
قدم به قدم، کنایه از برابر، کنایه از همراه پابه پا بردن: دست کسی را گرفتن و او را با خود راه بردن پابه پا کردن: این پا و آن پا کردن، کنایه از مسامحه کردن، کنایه از مردد بودن، درنگ کردن در کاری یا رفتن به طرفی، در علم حسابداری قرض و طلب خود را با دیگری برابر ساختن و طلب او را بابت طلب خود قبول کردن، تهاتر